کنار آمدن با تفاوتهای رفتاری و کلامی زن و مرد
دبورا تانن، متخصص زبان شناسی اجتماعی در کتاب خود تحت عنوان «مسلماً تو مرا درک نمیکنی» مینویسد: «بازشناسی تفاوتهای زن و مرد بار سنگین آسیب شناسی فردی را از دوش افراد بر میدارد» او سخن خود را با این تأکید ادامه میدهد: «درک کردن تفاوتهایی که بین ما وجود دارد اجازه میدهد تا از این وضع آگاه باشیم، خود را با این تفاوت ها وفق دهیم، و شیوة رفتاری طرف مقابل را درک کنیم» (عزیزم با من حرف بزن، ص 15)
95 درصد خصوصیات و رفتار زیست شناختی مردان و زنان یکی است هر دو دارای یک مغز، یک بدن، دو دست، دو پا و… هستند غذا میخورند میخوابند، مواد زاید بدن را دفع میکنند و… این کارها هر دو به یک صورت انجام میشود هر دو پستاندار هستند که یک واقعیت منطقی بنظر میرسد 5 درصد باقیمانده است که مشکل میآفریند این 5 درصد کوچک اما مهم، در نحوه عملکرد مغز، شیوه تفکر، بیان احساسات و عواطف، در ارجحیتهای زندگی ما تجلی میکند نقشهای جنسی ما هرچند که تکمیل کنندهاند متفاوت هستند این تفاوتها بسیار اندک هستند اما از نظر کیفی آنقدر زیادند که بعد مخصوصی از روانشناسی را بوجود میآورند بنام روانشناسی تفاوتهای جنسی(عزیزم با من حرف بزن ص 6 و 7)
تفاوتهای جنسیتی زن و مرد
مغز انسان عنصر مکانیکی نیست مغز جایگاه شخصیت انسان است مغز محل ادغام فرهنگ و طبیعت یا محیط و توارث است منظور از طبیعت در اینجا میراث ژنتیک فرد است که هیچ نسلی را نمیتوان ازآن مستثنی دانست هورمونهای جنسی بر مغز به شدت اثر میگذارند و بدین ترتیب نه تنها تغییراتی در ساختمان مغز، در تقسیم وظایف دو نیمکره ترکیب و تراکم قطعهها، مخچه و جسم پینهای به وجود میآورند،بلکه در زمینه نگرشها،تواناییهای مرد و زن، آرزوها، جهان بینی و شیوه ایجاد رابطه بین آنها نیز تغییراتی را موجب میشوند
جنسیتی شدن مغز مسئول واقعی تفاوتهایی است که بین زن و مرد مشاهده میشود بیماریهای جسمی و روانی مخصوص هر جنس،ارجحیت دادن زن به روابط و مرد به عمل ، تفاوتهای موجود در شیوه صحبت کردن و بیان، امید به زندگی، قوه درک مستقیم زنانه و منطق مردانه، واکنشهای عاطفی، رفتار جنسی و تناسلی مردان و زنان، در فهم یکدیگر مسائلی دارند، تنها به این علت که در دو دنیای متفاوت زندگی میکنند و برخلاف تصورشان به یک زبان مشترک حرف نمیزنند(عزیزم با من حرف بزن ص 19 و 2)
تفاوتهای جنسی و غریزه جنسی مرد و زن
اندازهگیریهای انسان شناختی قرن نوزده، برای به کرسی نشاندن برتری مرد بر زن،تنها زن مغز را به حساب میآورد درست است که مغز مرد(بطور متوسط 1375 گرم) اندکی بزرگتر و سنگینتر از مغز زن است،در عوض کل بدن او نیز بزرگتر و سنگینتر از کل بدن زن است بنابراین این تفاوت برای هر مرد هیچ امتیازی به ارمغان نمیآورد اساساً مهم میزان استعداد نیست بلکه درصد بهرهگیری از آن مهم است بنابراین میتوانیم مغز زن و مرد را نه در راه برتر دانستن یکی بر دیگری، بلکه برای درک ریشه تفاوتهای آنها مقایسه کنیم
اولین تفاوت در نیمکرههای مغز یافت میشود در مرد،نیمکره چپ(که قبلاً آن را نیمکره غالب مینامیدند)، بطور کلی، رشد یافتهتر از نیمکره راست است در حالیکه در زن، هر دو نیمکره بطور محسوس حجم یکسانی دارند نیمکره چپ، تحلیلگر، جایگاه منطق، استدلال، تفکر عقلانی و زبان است تخصص نیمکره راست،که بیشتر کلی گراست،در بیان احساسات، ادراک، انجام دادن فعالیتهای بینایی و درک روابط فضائی است
در این احساس حالت تک همسری و حفظ روابط ثابت یک همسری برای همیشه وجود دارد و همواره خاطرات همسر اول در مقابل سایر مردان در ذهن خانمها باقی است در حالی که مردانمیتوانند چند همسری را بپذیرند و آن را عیب ندانند ولی حتی زنان وجود زنان دیگر را در خانواده به سختی قبول میکنند
دومین تفاوت که اهمیت زیادی دارد، به جسم پینهای مربوط میشود جسم پینهای یک نوار طویل سفید از جنسی شبیه به جنس مغز استخوان است که دو نیمکره مغز پستانداران را بهم پیوند میدهد جسم پینهای است که اطلاعات ذخیره شده در دو نمیکره را قابل دسترس میکند از آنجا که جسم پینهای زنان، در مقابل با جسم پینهای مردان، 4 درصد رشد یافتهتر است،زنان بیشتر وسریعتر از مردان می توانند به عواطف و حافظه (دور) خود دسترسی پیدا کنند به طور عادی مرد از اینکه می بیند زنش برخی جزئیات شب عروسی را، حتی پس از سی سال،فراموش نکرده(یا بخشیده) است، در بهت و تعجب فرو میرود (گرچه ممکن است دهها بار از چیزی مهم بدون تحلیل و استدلال بگذرد و عملی را فراموش کند و از اینجا در روابط ناخوشایند احتمالی با دیگران هراس کند و هیچگاه شروع کننده نباشد)