ازدواج در اسلام

روابط زن ومرد قبل وبعد از ازدواج

ازدواج در اسلام

روابط زن ومرد قبل وبعد از ازدواج

روحیه های ناپایدار با دردهای عمومی و صابر

روحیه های ناپایدار با دردهای عمومی و صابر 


آنان که نمیتوانند کاری با صبر و دقیق را پی گیری کنند و همچون کودکان ناآرام یا گریه می کنند یا شلوغ هستند
اینان باید غیرمستقیم تربیت شوند واز حکایات شیرین در مجالس انس لذت برند اگر از آغاز صبح کسل باشند باید گُل(زنبق) بو کنند و از عطر خوش عنبر استشمام کنند اگر حرارت غالب یا سردرد دارند از شربتهای انار بنوشند و بادام بجوند و بر ملاج روغن آن را بچکانند و از جوشاندن انجیر و شنبلیله بهره گیرند در عین حال باید به ایشان کیف و لذت های دیگر را نشان داد،آنجا که صبح زود همه در کوه به سرود عشق آواز سر میدهند که مهر عالم آزاد است
میان گل و سبزههای تازه باید گشت بزنند و باد بهار بخورند یا شب را به دیدار مستمند و بیماری روند، آنگاه که درس اندوختن سرمایه حقیقی را میگیرند
در برابر هر رنج و یأس سرعت در حرکت و(یادآوری) مثال از آنانکه سختیهای بیشتری را در جنگ، عبادت،علم، مسائل خانواده رهبری و سیاست متحمّل شدهاند می تواند شوق و شور بسیاری برای ما به ارمغان آرد
آری این همه حرکت و انرژی را خودش از کودکی در ما گذاشته است
در هر حال با روحیات مأیوس و دلزره باید دوستی کرد و ازدواج برای این دسته از همسران نیز یک درمان است
در روایت نبوی است که حضرت صلی الله علیه و آله میفرمایند دختران به منزله میوه های درختانند که هرگاه بالغ میشوند اگر چیده نشوند در معرض باد و آسیبرسانندههای دیگر هستند و ازدواج تنها چارة آنان است
البتّه ازدواج به تنهایی نصف ایمان را میبخشد و نیمی دیگر با انتقال تجربیات هر یک، کسب آگاهی به روز و سبکباری زندگی دلنشین است در ضمن این حرکت مصرف غذاهای ساده،دانههای خشکبار،آلو، گیاهان صحرا، کنگر و تره، زینت سفرةانس این همراهان است و به حرکت تکاملی خانواده سرعت می بخشد
یک مطلب در این سرعت هست و آن تنها ماندن سبقت گیرندگان است امّا، نه زن و نه مرد از تنها ماندن ضمن پیشرفت نباید بهرساند یکدیگر را به ندای فراخوان امیرالمؤمنین بخوانند که به تنهائی بر منارة مسجد کوفه اذان میخواند و همچنین میفرماید «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهلها» از حرکت در طریق هدایت به واسطة کمبود اهل آن نهراسید  پس باید ضرورت حادثه و اعتقاد و بالاخره عشق بینهایت و لذت کار و تلاش را بچشند و تنفّر و شک را پایمال کنند باز یاد این مطلب افتادم
تنهائی دوست عزیزم چه زود به سراغم آمدی امّا آمدنت را با جان و دل پذیرایم، زیرا به گواه تاریخ نیک میدانم که تنها وارث شاهدان و شهیدان تنها تو بودهای تنهائی
پس تنهائی هیچگاه ترس ندارد،بلکه محصور شدن در برج و خودخواهی و زندانی گشتن در وابستگیها به تدریج به عناد میکشد برعکس آنانکه هیچگاه تنها مطلق نیستند و یاد گرفته آند به دریای بیکران رحمت و زیبائی بپیوندند کثرتشان را با وحدت پیوند زنند تنها نبودهاند و نخواهند بود
البته با هر تنهائی یکجور باید انس گرفت،گاهی با رفاقت زمانی با قدرت و برخی را با دو یار گاهی باید زد و با یکی دیگر او را گرفت کار گروهی در مأیوسها ثمر می دهد و لجوج را به راه می کشاند
یکی از راهها گذاشتن انتخاب در سر راه اینان است، که یا قطره را بگیرند و یا در دریا شنا کنند گاهی نیز نباید مشکلات و حالاتشان را بزرگ کرد و در اردوها و ضمن کار و با خنده و صفا ضربات خودسازی را به آنها وارد کرد البته مسائل تربیتی قدرت و تمرین میخواهد
در مغرورها باید آنها را از داشته خالی کرد و فهماند که باید بیش از این کار میکردی البته با کنایة به جا و بینشی که مغز او را به فضائی دیگر بکشاند و به واقعیت و تفکّر و سپس تعقّل کاربردی بکشاند
زمانی هم آهسته با شاگرد شدن می توان آنها را غیرمستقیم هدایت کرد البته این روشها نیاز به مدتی زحمت و آرامش در مسیر زندگی مشترک دارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد